نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, توسط sara |

به نام خدای من و تو

سلام به دوستای خوبم.خوبین؟خوش میگذره؟

این اولین باره که دارم براتون مینویسم.

دوست دارم ازاین به بعدباهاتون درد دل کنم.بزاریدازاین جا شروع کنم.

تاحالا شده به جایی یرسی که دیگه هیچ کس حرفاتونفهمه؟

خودتم باخودت مشکل داشته باشی؟

حس کنی هیچ آشنایی دروبرت نیست...؟

من تواین وضعیت گیرکردم هرچی سعی میکنم خودمونجات

بدم بدتر میشه که بهترنمیشه.قربون خدابرم که همیشه باهامه

ولی آدم همیشه به یه دوست واقعی تواین دنیاهم نیازداره

تاباهاش حرف بزنه سنگ صبورباشه واسش...

من بااینکه متاهلم ولی باهمسرمم نمیتونم حرف بزنم.

کاش میتونستم بفهمم مشکلم چیه؟چرااینجوری شدم؟

یه عالمه سوال بی جواب دارم.کاش...

اگه بتونین کمکم کنین خیلی خوشحال میشم.

دوستتون دارم.مواظب خوبیاتون باشین.خدانگهدار

.: Weblog Themes By LoxBlog :.